دلکده

دلکده

دلکده

دلکده

یک لحظه فراموش نشدنی

فرادا برای من یک روز مقدس یک روز با ارزش 

نمیدونم چه احساسی دارم  

دستم میلرزه 

احساس خوبی دارم 

خیلی خستم  

اما نمیتونم بخوابم  

چون هیجان تمام وجودم رو فرا گرفته 

به فردا فکر میکنم 

 به من  

به تو  

به لحظه های با هم بودن 

به احساس پاکمون 

 به سختی هایی که کشیدیم 

و حالا  

میتونیم تو این لحظه سختی ها رو به دست باد بسپاریم  

 و از این لحظه لذت ببریم 

دوستت دارم عشق جاودان من 

 تا ابد عشقمون پاینده باد 

سکوت زیبا

سلام  

سلامی دوباره بعد از کلی دوری 

امشب دلم خیلی هوای اینجارو کرده بود 

ما نبودیم اما عشقمون همچنان پابرجاست 

 

امشب شب قشنگی کنار پنجره نشستم همه جا توی سکوته. 

 تنها صدایی که به گوش میرسه صدای نم نم بارون که قطراتش گاهی به شیشه اتاقم میخوره.  

عشقم خوابه من دلم براش تنگ شده . 

نمیدونم امشب چم شده حس عجیبی دارم هم خوشحالم که داریم هر روز به با هم بودن ابدیمون نزدیک میشیم و هم نگرانم راستش کمی میترسم 

اینجا هنوز بوی خاطرات رنگینمون رو به یادم میندازه 

عزیزم میدونم الان خوابی داری خواب های رنگی میبینی اما من بیدارم اومدم اینجا تا بهترین لحظات زندگیمون رو ثبت کنم تا هیچوقت فراموش نکنیم که کی بودیم و احساساتمون چی بود 

تا هیچوقت یادمون نره که روی دلکده عشقمون چقدر یادگاری نوشتیم 

 

برات می نویسم دوستت دارم  

آخه یه نوشته , به این سادگیا پاک شدنی نیست .  

گرچه پاره کردن یک کاغذ  

از شکستن یک قلب هم ساده تره 

 ولی تو بنویس .. تو ... بنویس

بنویس عاشق یکی بود

بنویس بنویس بنویس